۱۳۸۸ خرداد ۷, پنجشنبه

ساختمان شورای شهر Custoias، پرتقال



ساختمان شورای شهر Custóias ، واقع در یک میدان به شکل مثلث که از ساختار بسیار نامناسبی برای ساخت بنا در اطرافش برخوردار است توسط Guilherme Machado Vaz ساخته شده. این ساختمان برای دو منظور کلی ساخته شده ، از نظر فرهنگی و از نظر اجتماعی. در طبقه ی اول این ساختمان، محلی برای انجام کارهایی از قبیل گرد همایی ها و… و در طبقه ی همکف، مکانی برای استراحت افراد درنظر گرفته شده تا مکانی مناسب برای تبادل اطلاعات بین افراد مختلف با فرهنگ های گوناگون باشد.




پروژه به دنبال ساخت فضایی انتزاعی بوده؛ در ساخت آن، سعی بر ایجاد محیطی آرام و شاد و قابل انعطاف، در تضاد با فضای شلوغ و آشفته ی اطراف بنا شده است.رنگ ها، نقشی تاثیر گذار در بنا داشته اند که ماهیت فضا ها را تعریف میکند. در فضای خارجی بنا، از رنگ های تصادفی با درجه های مایل به خاکستری استفاده شده، در حالیکه در داخل بنا با رنگ های تصادفی با درجه های گرمتر روبرو میشویم. همچنین این استفاده از رنگ، در ایجاد تفاوت بین پله های ورودی و دیوار ها دیده میشود. در حقیقت در این بنا، از رنگ ها دو استفاده ی کلی شده است، اول نوع رنگ های متفاوت (گرم و سرد ) برای تعریف فضا های مختلف و دوم، ایجاد دسته ها رنگی مختلف برای القای حس حرکت و جنبش در هر کدام از فضاها.

مساحت این بنا ۷۶۰ متر مربع و هزینه ی ساخت آن حدود ۶۰۰/۰۰۰ یورو ( معادل ۸۸۸ هزار دلار ) بوده است.

۱۳۸۸ خرداد ۳, یکشنبه

طراحی برای دیدن در سرعت-پمپ بنزین


بیلبورد های تبلیغاتی، و چگونگی رابطه ی آنها با محیط اطرافشان، وقتی کنار اتوبان یا یک جاده ای قرار می گیرند، چیزیست که همواره هم به صورت تئوری و هم به صورت عملی، مورد آزمایش قرار گرفته، مخصوصا” در جاهایی که به اهمیت تبلیغات بیلبوردی پی برده شده و حتی کناراتوبان هایی که ماشین ها با سرعت زیاد در حال عبور هستند هم از این تبلیغات استفاده می شود.
برای مثال، یکی از معماران آمریکایی به نام Robert Venturi ، اخیرا” طرحی از یک پمپ بنزین ارائه داده که بر اساس این اصول ساخته شده است؛ وی این طرح را بعد از تحقیقاتی که پیرامون شکل ظاهری ساختمان ها و سازه ها، از دید ناظری متحرک داده، به طوری که این پمپ بنزین که از چندین دانه ی چتر مانند تشکیل شده است، در حین حرکت شبیه گروهی از پرندگان یا تکه هایی از ابر، در خط افق، بین زمین و آسمان می شود.


اما خود سازه ای که این چتر ها را تشکیل داده ، سازه ای بسیار مدرن و قوی، مبتنی بر پایه هایی با قطر بسیار کم است ، اگرچه بنا بر نوع خاک منطقه، پی ای به عمق ۱۵ متر برای قرار گرفتن این ستون ها در نظر گرفته شده؛ همینطور شکل موج داری که از کنار هم قرار گرفتن این عناصر به وجود می آید، به بیننده حسی از سرعت و حرکت منتقل می کند. مساحتی که این چتر ها پوشش میدهند چیزی حدود ۳۴۵ متر مربع است.

۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۴, پنجشنبه

صرفه جویی در انرژی؛ متروی ژاپن





انرژی در جاهای دیگر دنیا که نفت کافی برای سوزاندن و فروختن و دود کردن ندارند، چیز بسیار بسیار مهمی به حساب می آید. برای همین بخش مهمی از ابتکارات و خلاقیت های طراحان در رابطه با صرفه جویی هرچه بیشتر در مصرف کردن انرژی است. یکی از این موارد اخیرا” در مترو های ژاپن به کار گرفته شده :
شرکت توسعه ی متروی شرق ژاپن، برای ایستگاه متروی توکیو، سیستمی خلاقانه به کار برده که در گذشته در جاهای دیگری مثل بزرگراه ها به کار گرفته میشد. با استفاده از این سیستم، انرژی لازم برای گیت های ورودی ( حتی قابل استفاده برای دانشگاه ها ) و صفحات نمایش مترو، با استفاده تکنولوژی piezoelectric و با کمک از وزن مسافرین تامین می شود.

Piezoelectric ، تکنولوژی جدیدی است که میتوان آنرا در بسیاری موارد به کار گرفت و کم کم در حال تبدیل شدن به منبعی مهم در تامین انرژی رایگان است؛ علاوه بر این، وزن انسان هم موردی است که در بسیاری از جاهای با رفت و آمد زیاد، به سهولت قابل دسترسی است؛ مکان هایی مثل سالن های رقص یا جاذیه های توریستی را میتوان برای این مکان ها مثال زد.
با توجه به توضیحات بالا، این سیستم برای یکی از شلوغ ترین متروهای جهان ، سیستمی ایده آل به شمار می آید. سطحی که در زیر این سیستم ها نصب شده، کلا” ۲۵ متر مربع است که روزانه ۱۴۰۰ kw انرژی الکتریکی تولید میکند که این میزان از مصرف مورد نیاز سیستم ها هم بیشتر است.

۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۰, یکشنبه

ساختمان Los Heroes ، شیلی


این بنای رنگارنگ برای یک شرکت غیر انتفاعی در شیلی طراحی شده که به نوعی وظیفه ی خدمات دهی به افراد بازنشسته را دارد. طراح این بنا، Murtinho y Asociados Arquitectos از کشور شیلی است. بنای قبیل این شرکت، ساختمانی قدیمی و یک دست خاکستری بود که به طرز نسبتا” جالبی بازسازی شده و برعکس رنگ سرد قبلی خود، اگنون ترکیبی ار رنگ های گرم و شاد دارد. به گفته ی معماران این بنا، کانسپت اصلی آنها در این بازسازی، آرامش انسان در یک محیط طبیعی بوده (leisure-nature) ؛ آنها با استفاده از بازی های نور و رنگ ، سعی در ایجاد این آرامش کرده اند. فضای داخلی این پوسته ی رنگارنگ، یک هسته ی مدور است که به صورت مارپیچ بالا میرود. نمای این ساختمان مهمترین عامل در ایجاد این آرامش دارد، به طور مثال شیشه ها مانع ورود اشعه ی UV به داخل فضا میشود …




( البته این گفته های معمار بنا است! همانطور که در عکس زیر مشاهده می شود، فضای داخلی که با پنجره های کوچک و رنگارنگ محصور شده ، خیلی مطلوب و راحت به نظر نمی رسد. خصوصا” مواقعی که نور خورشید به داخل بتاید و اتاق را به چندین رنگ مختلف تقسیم کند … )

۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۶, چهارشنبه

خانه ی دوطبقه ی کاغذی، طرح برگزیده ی نمایشگاه Biennal




در جشنواره ی معماری Biennale امسال ( جشنواره ای هنری که هر دوسال یک بار در ونیز ایتالیا برگزار میشود ) طرحی از یک معمار چینی به نام Li Xianggang نظر خیلی از منتقدان را به خود جلب کرد. این خانه ی دو طبقه که شبیه یک سنگر است، تنها با جعبه های کاغذی، لوله های مقوایی و چسب نواری ( و تعداد کمی میخ ) اجرا شده است. البته شاید این طرح را بتوان در خیلی از انباری ها و مغازه ها پیدا کرد! انبوه جعبه های روی هم گذاشته چیز جدید و فوق العاده ای نیست ، ولی اولین کسی که ایده ی ارائه دادن آن در یک مسابقه را داشته به احتمال زیاد همین معمار چینی بوده ;)







ولی گذشته از ایده ی اولیه، اینکه این خانه ی دو طبقه تنها با چسب نواری سر پا نگه داشته شده هم در نوع خود بسیار جالب است. نکته ی جالب دیگر اینست که این طرح قابلیت تبدیل شدن به یک خانه ی واقعی یا یک محل ملاقات یا … را به همراه تمامی امکانات لازم دارا می باشد، حتی طبقه ی اول این خانه به شکل خانه های سنتی چینی طراحی شده است.Xianggang ، معمار این خانه ، این طرح را نمادی برای خانه هایی دانسته که بدون هیچ گونه هزینه ی اضافه، کمترین ضرر را به محیط زیست اطراف خود میزنند و می توان از تک تک آجر های آن ( کاغذ ها! ) دوباره به شکل تازه ای استفاده کرد. شاید هیچ گاه این ایده به صورت انبوه ساخته نشود، ولی هدف این ساختار دلیلی کافی و محکم بود تا این طرح یکی از برگزیدگان این جشنواره باشد.



مرکز آموزشی دانشگاه Vienna ؛ زاها حدید




زاها حدید برنده ی رقابتی شده که برای طراحی کتابخانه و مرکز آموزشی اقتصاد و تجارت دانشگاه Vienna در اتریش برگزار شده بود.مرحله ی اول این رقابت با ۶ معمار و مرحله ی دوم با ۳ معمار برگزار شد و در نهایت طرح زاها حدید به عنوان طرح برتر شناخته شد. این ساختمان ۲۸۰۰۰ متر مربعی به عنوان بخش مرکزی پردیس جدید این دانشگاه استفاده خواهد شد. این مرکز آموزشی شامل بخش هایی مثل کتابخانه، کلاس های آموزشی، اتاق های اداری و مدیریتی ، مرکز دانشجویی، فروشگاه کتاب و رستوران است.


این بنای جدید، مانند بسیاری از کار های زاها حدید، بنایی است با گوشه های تیز که در مرکز دانشگاه خودنمایی می کند؛ به عبارت دیگر، طرح جدید، مانند مکعبی است که در آن هم گوشه های تیز مایل و هم گوشه های استوار و عمودی دیده می شود. بیشترین طول در این ساختمان ۱۳۶ متر، بیشترین عرض ۷۶ متر و حداکثر ارتفاع، ۳۰ متر است ( این ساختمان در ۵ طبقه اجرا می شود )


۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۱, جمعه

گذری بر دیکانستراکشن

دیکانستراکشن در فارسی به ساختار زدایی ، شالوده شکنی ، واسازی ، بنیان فکنی ، ساختار شکنی و بن فکنی ترجمه شده است . شاید این کثرت اسامی به دلیل آن باشد که دیثکانستراکشن یک نگرش چند وجهی و چند معنایی به دال و مدلول و هر نوع متنی دارد . از آنجایی که مبانی دیکانستراکشن مستقیما از فلسفه دیکانستراکشن استخراج شده و به لحاظ آشنایی نسبتا اندک معماران با فلسفه این مکتب ، برای استنباط معماری دیکانستراکشن ، ابتدا لازم است فلسفه دیکانستراکشن و مهم تر از آن ، زمینه های نظری این نحله فکری تبیین شود.در نیمه اول قرن بیستم مهم ترین مکتبی که ادامه دهنده فلسفه مدرن محسوب می شد ، فلسفه اصالت وجود بود . ژان پل سارتر ( 1980 - 1905 ) فیلسوف فرانسوی ، پایه گذار این مکتب است . او خرد گرایی مدرن ، که توسط دکارت ، کانت و سایر بزرگان مدرن مطرح و تبیین شده بود ، را اساس فلسفه خود قرار داد . سارتر معتقد به خرد گرایی استعلایی ( Transendental Mind ) است . از نظر وی ، " فرد ماهیت خویش را شکل می دهد و نباید از این عامل در مسیر شخصیت فرد غافل ماند ... سارتر آزادی بی قید و شرط را از امکانات ذهن آدمی دانست . به نظر او آدمی آزاد است هر چه می خواهد اختیار کند و به همین جهت است که باید او را مسئول انتخاب های خود دانست . "از نیمه دوم قرن اخیر ، فلسفه مدرن و مکتب اصالت وجود و خرد باوری از طرف مکتب جدیدی به نام مکتب ساختارگرایی مورد پرسش قرار گرفت . این مکتب در ابتدا توسط فردیناند دو سوسور ، زبان شناس سوییسی و لوی استراوس ، مردم شناس فرانسوی ، مطرح شد . ساختارگرایی واکنشی در مقابل خرد استعلایی و ذهنیت مدرن است . ساختارگراها معتقدند که عاملی مهم تر از ذهن وجود دارد که پیوسته مورد بی مهری قرار گرفته و آن ساختار زبان است . از نظر اندیشمندان ساختارگرا ، می باید ساختارهای ذهن بشری را مطالعه کنیم و این ساختارها بسیار مهم هستند . ساختار ذهن مبنایش زبان است . انسان بوسیله زبان با دنیای خارج مرتبط می شود . اگر به عقیده دکارت همه چیز آگاهانه شکل می گیرد ، به نظر استراوس ، ساختارهای فرهنگ ، اساطیر و اجتماع آگاهانه نیست ، همه آنها در ساحت ناخود آگاه شکل می گیرد و مولفی ندارد . استوارس استیلای سیصد ساله ذهن استعلایی را زیر سوال برد . اگر از دوره دکارت ، انسان موجودی است خردورز ، از نظر استوارس موجودی است فرهنگی و ماهیت انسان در بستر فرهنگ شکل می گیرد . لذا جهت رهیافت به ماهیت بشر ، باید زبان ، فرهنگ و قومیت را مطالعه کنیم .به طور کلی ، " روش ساختارشناسی ، یافتن و کشف قوانین فعالیت بشری در چهار چوب فرهنگ است که با کردار و گفتار آغاز می شود . رفتار و کردار نوعی زبان است . به همین دلیل ساختارگراها ، ساختار های موجود در پدیده ها را استخراج می کنند . " چنانچه ژان پیاژه ( 1980- 1896 ) ، روان شناس فرانسوی ، مطالعات وسیعی در مورد ساختارهای رشد ذهن کودک و شخصیت کودک انجام داد .مکتب دیکانستراکشن که یکی از شاخه های مهم فلسفه پست مدرن محسوب می شود ، نقدی به بینش ساختارگرایی و همچنین تفکر مدرن است .مکتب دیکانستراکشن توسط ژاک دریدا ( - 1930 ) ، فیلسوف معاصر فرانسوی ، پایه گذاری شد . دریدا با ساختارگراها مخالف است و معتقد است که وقتی ما به دنبال ساختارها هستیم از متغیر ها غافل می مانیم ، فرهنگ و شیوه های قومی هر لحظه تغییر می کند ، پس روش ساختارگراها نمی تواند صحیح باشد . دریدا از سال 1967 ، یعنی زمانی که سه کتاب او منتشر شد ، در مجامع روشنفکری و فلسفی غرب مطرح گردید . این سه کتاب عبارتند از : گفتار و پدیدار ، نوشتار و دیگر بودگی و نوشتار شناسی .


از نظر دریدا فلسفه غرب دچار نوعی ورشکستگی است و در حال حاضر پویایی خودش را از دست داده است .به عقیده دریدا ، یک متن هرگز مفهوم واقعی خودش را آشکار نمی کند ، زیرا مولف آن متن حضور ندارد و هر خواننده و یا هر کس که آن را قرائت کند ، می تواند در یافتی متفاوت از قصد و هدف مولف داشته باشد . " نوشتار مانند فرزندی است که از زهدان مادر ( مولف ) جدا شده . هر خواننده ای می تواند برداشت خود را داشته باشد . "از نظر دریدا ، نوشتار ابزار خوبی برای انتقال مفاهیم نیست و یک متن هرگز دقیقا همان مفاهیمی را که در ظاهر بیان می کند ندارد . متن به جای انتقال دهنده معنا ، یک خالق است . به همین دلیل در بینش دیکانستراکشن ، ما در یک دنیای چند معنایی زندگی می کنیم . هر کس معنایی و استنباطی متفاوت با دیگران از پدیده های پیرامون خود قرائت می کند . تقابل دوتایی موضوع دیگری است که دریدا نقد کرده است . تقابل های دوتایی همچون روز و شب ، مرد و زن ، ذهن و عین ، گفتار و نوشتار ، زیبا و زشت و نیک و بد همواره در فلسفه غرب مطرح بوده است . از زمان افلاطون تا کنون همواره یکی بر دیگری برتری داشته است. ولی به نظر دریدا هیچ ارجحیتی وجود ندارد . او این منطق سیاه و سفید و مسئله یا این یا آن را رد مردود می داند .به عنوان مثال ، در فلسفه غرب همیشه گفتار بر نوشتار به دلیل حضور گوینده ارجحیت داشته است . ولی به عقیده دریدا ، معنای متن را گوینده تعیین نمی کند ، بلکه شنونده و یا خواننده متن است که با توجه به ذهنیت و تجربه خود این معنا را که می تواند متفاوت از منظور و غرض گوینده یا مولف باشد مشخص می کند . لذا لزوما گفتار بر نوشتار ارجح نیست .باید عنوان شود که تعریف دقیق و مشخصی از دیکانستراکشن وجود ندارد ، زیرا هر تعریفی از دیکانستراکشن می تواند مغایر با خود دیکانستراکشن تفسیر و تاویل شود .

خود دریدا می گوید : " دیکانستراکشن کردن یک متن به معنای بیرون کشیدن منطق ها و اسنتباطات مغایر با خود متن است . در واقع گسترش درک مجازی است . "

به طور کلی دیکانستراکشن نوعی وارسی یک متن و استخراج تفسیرهای آشکار و پنهان از بطن متن است . این تفسیرها و تاویل ها می تواند با یکدیگر و حتی با منظور و نظر پدید آورنده متن متناقض و متفاوت باشد . لذا در بینش دیکانستراکشن ، آنچه که خواننده استنباط و برداشت می کند واجد اهمیت است و به تعداد خواننده ، برداشت ها ، استنباطات گوناگون و متفاوت وجود دارد . خواننده معنی و منظور متن را مشخص می کند و نه نویسنده . ساختاری ثابت در متن و یا تفسیری واحد از آن وجود ندارد . ارتباط بین دال و مدلول و رابطه بین متن و تفسیر شناور و لغزان است . شخصی که این مباحث فلسفی را وارد عرصه معماری نمود ، پیتر آیزنمن، معمار معاصر آمریکائی است . آیزنمن نه تنها با مقالات و سخنرانی های خود ، بلکه با فضاها ، کالبدها و محوطه سازی های متعددی که ساخته ، فلسفه دیکانستراکشن را به صورت یکی از مباحث اصلی معماری در طی دهه هشتاد میلادی در آورد .آیزنمن در مقاله ای به نام " مرز میانی " ، هم فلسفه مدرن و هم معماری مدرن را به باد انتقاد گرفت . از نظر وی ، معماری مدرن بر اساس علم و فلسفه قرن نوزده بنا شده است . به عقیده آیزنمن ، بحث ارزشی هگل در مورد تز ، آنتی تز و سنتز ، دیگر در جهان امروز کاربرد ندارد . فیلسوفان پست مدرن مانند نیچه ، فروید ، هایدگر و دریدا رابطه ما را با جهان هستی عوض کرده اند .علم قرن نوزدهم و یقین علمی آن دوره دیگر اعتبار خود را از دست داده است . قوانین جدید فیزیک مانند قانون نسبیت آلبرت اینشتین و اصل عدم قطعیت ورنرهایزنبرگ ، دریافت ما را از جهان پیرامون تغییر داده است . لذا اگر معماری یک علم است باید این معماری بر اساس علم و فلسفه امروز و دریافت کنونی ما از خود و محیط اطراف باشد . معماری امروز ما باید از علم و فلسفه قرن نوزده گذر کند و خود را با شرایط جدید منطبق سازد . همچنان که معانی ، مفاهیم و نمادها در علم و فلسفه عوض شده ، در معماری نیز باید عوض شود . آیزنمن معتقد است که مدرنیست ها مدعی هستند که مدینه فاضله را باید در آینده جست و جو کرد . پست مدرنیست ها نیز به دنبال این مدینه فاضله در گذشته هستند ، ولی معماری امروز باید این مدینه فاضله را در شرایط امروز پیدا کند . در این مورد وی از واژه " Presentness " به معنای " اکنونیت " استفاده کرده و معتقد است که معماری در هر زمان و مکان باید اکنونیت داشته باشد . متعلق به زمان و مکان حاضر باشد .برای رسیدن به شرایط فوق ، باید قوانین گذشته معماری را بر هم زد و از آنجایی که این قوانین قراردادی هستند و نه طبیعی ، لذا بر هم زدن آنها ممکن است . حقایق و نمادهای گذشته باید شکافته شود ( دیکانستراکت شوند ) و مفاهیم جدید مطابق با شرایط امروز از دل آنها استخراج شود .

پیتر آیزنمن بر این باور است که در زندگی امروز ما ، دوگانگی هایی مانند وضوح و ابهام ، ثبات و بی ثباتی ، زشتی و زیبایی ، سودمندی و عدم سودمندی ، صداقت و فریب ، پایداری و تزلزل ، صراحت و ایهام وجود دارد . نمی توان از یکی برای استتار دیگری استفاده کرد ، بلکه این تقابل ها و دوگانگی ها می بایست در ساحت معماری به عنوان تجلی گاه شرایط زندگی امروز ما به نمایش گذاشته شود .در گذشته و همچنین در معماری مدرن و پست مدرن آنچه که حضور داشته ، تقارن ، تناسب ، وضوح ، ثبات ، مفید وبودن و سودمندی بوده است . در این تقابل های دوتایی همواره یکی بر دیگری ارجحیت داشته . اما آنچه که مورد غفلت قرار گرفته و غایب بوده ، عدم تقارن ، عدم وضوح ، ابهام ، ایهام ، منعکس کننده شرایط ذهنی و زیستی امروز ما باشد و آنچه که در معماری امروز ما مورد غفلت قرار گرفته ، بخشی از زندگی امروز ما است .

در معماری دیکانستراکشن سعی بر این است که برنامه و مشخصات طرح مطالعه و وارسی دقیق قرار گیرد . همچنین خود سایت و شرایط فیزیکی و تاریخی آن و محیط اجتماعی و فرهنگی ای که سایت در آن قرار گرفته نیز مورد بازبینی موشکافانه قرار می گیرد . در مرحله بعد تفسیرها و تاویل های مختلف از این مجموعه مطرح می شود . در نهایت کالبد معماری به صورتی طراحی می شود که در عین بر آورده نمودن خواسته های عملکردی پروژه ، تناقضات و تباینات بین موضوعات اشاره شده در فوق و تفسیرهای مختلف از آن ارائه شود . لذا شکل کالبدی به صورت یک مجموعه چند معنایی ، ابهام انگیز ، متناقض و متزلزل ارائه می شود ، که خود طرح زمینه را برای تفسیر و تاویل آماده می کند .

آیزنمن در مقاله " مرز میانی " از واژه " Catachresis " استفاده کرده که به معنای دو پهلو یا ایهام است . دو پهلو مرز میانی است . در دوپهلو یا ایهام ارجحیتی وجود ندارد . هم این است و هم آن - نه این است و نه آن . آیزنمن در این مقاله می نویسد : " دو پهلو حقیقت را می شکافد و این امکان را می دهد که ببینیم حقیقت چه چیزی را سرکوب نموده است . "یکی از اولین و شاخص ترین ساختمان های سبک دیکانستراکشن ، مرکز هنرهای بصری وکسنر ( 1989 - 1982 ) در شهر کلمبوس آمریکا است . در مسابقه ای که در سال 1982 برای طراحی این ساختمان صورت گرفت ، معماران معروفی از جمله مایکل گریوز ، سزار پلی ، آرتور اریکسون و پیتر آیزنمن شرکت کردند .سایت این ساختمان در قسمت ورودی اصلی دانشگاه ایالتی اهایو در سمت شرق دانشگاه قرار دارد . عملکرد بنا ، نمایش آثار هنرمندان و دانشجویان دانشگاه در آن است . هر یک از این معماران ساختمان خود را بین دروازه ورودی و ساختمانهای موجود در سایت قرار دادند . ولی در کمال تعجب ، ساختمان طراحی شده توسط آیزنمن به گونه ای بود که فضای باریک بین دوساختمان موجود در سایت را شکافته و در بین آن دو قرار گرفته بود و تعجب بیشتر آن که طرح وی به عنوان برنده اول اعلام شد . از آن زمان سبکی در معماری به نام دیکانستراکشن در مجامع بین المللی معماری به نام سبک دیکانستراکشن در مجامع بین المللی معماری مطرح و مورد توجه قرار گرفت .آیزنمن در تبیین طرح خود عنوان که این نقطه محل ملاقات دو قشر نسبتا متفاوت است . یکی دانشجویان و هنرمندان دانشگاه که کارهای خود را در این ساختمان ارائه می کنند و دیگری شهروندان و عامه مردم شهر که به دیدن این آثار می آیند . لذا دو کد یا نشانه برای هریک از این دو قشر انتخاب شد . یکی محورهای شبکه شطرنجی دانشگاه و دیگری محورهای شبکه شطرنجی شهر کلمبوس . این دو شبکه نسبت به یکدیگر 17 درجه اختلاف زاویه دارند . لذا هر دو شبکه به عنوان نشانه ای از هر یک از این دو قشر در محل سایت با یکدیگر تلاقی کرده اند . این دو گانگی در کالبد معماری ساختمان به گونه ای نمایش داده شده که هیچ یک بر دیگری ارجحیت ندارد و این دو محور همانند دو تیغه قیچی بین دو ساختمان را شکافته و خود در آن جایگزین شده اند .پس از باز نمودن و شکافتن فضای بین این دو ساختمان در سایت ، آیزنمن متوجه پی های یک بنای قدیمی شد که مربوط به دانشکده نظامی بود . این بنا در دهه پنجاه میلادی تخریب شده بود ، ولی هنوز بخشی از پی های آن در زیر خاک در محل سایت مدفون بود . اگر چه این ساختمان دیگر وجود نداشت ، ولی آیزنمن با وارسی دقیق سایت متوجه آن شده بود . وی این ساختمان را که دیگر در حاشیه قرار گرفته و به تاریخ سپرده شده بود ، به عنوان بخشی از متن موجود ، که همان سایت پروژه باشد ، قرائت کرد و این قرائت را به صورت کالبدی نمایش داد . لذا در طرح آیزنمن ، بخشهایی از ساختمان دانشکده نظامی ، که شبیه یک قلعه نظامی بود ، در قسمت سردر ورودی ساختمان مرکز هنرهای بصری وکسنر بازنمایی و بازسازی شد .
معماری دیکانستراکشن به عنوان یک سبک فراگیر و جهانی عمر نسبتا کوتاهی داشت و از حدود یک دهه فراتر نرفت ، ولی تاثیر شگرف و بنیادین بر شیوه طراحی و نوع بازنمایی معنی و تفسیر در حوزه معماری داشت . این سبک به عنوان پیش زمینه رویکردهای متعاقب آن همچون معماری فولدینگ و معماری پیدایش کیهانی بود .از دیگر معماران این سبک می توان از فرانک گهری ، زاها حدید ، رم کولهاس و برنارد چومی نام برد

۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۰, پنجشنبه

پارک علوم Granada ، اسپانیا


ایده ی اولیه ی گسترش پارک علوم Granada که توسط یک معمار اسپانیایی به نام Carlos Ferrater انجام شده، قرار گرفتن تمامی قسمت های این مجموعه با کاربری های مختلف، زیر یک بام به پوسته ای سرتاسری و یکپارچه بود؛ در حقیقت فضاهای خالی ای که بین مکعب های بزرگ و کوچکی که کاربری های مختلف را تشکیل می دادند، با استفاده از یک بام پر جنب و جوش به هم مرتبط شده ند.
ایده ی استفاده از یک سازه ی سه بعدی با این تنوع حرکت در فضاها و توانایی گرفتن اشکال مختلف ، می تواند برای پوشش بسیاری از فضاهای باز یا اتصال چند کاربری مختلف به هم مورد استفاده قرار بگیرد ( مقایسه کنید با بام های یک پارچه و کسالت بار اسپیس فریم یا خرپا … )





بامی که برای این مجموعه استفاده شده، یک صفحه ی تا شده ی پیوسته است که بنا بر تغییرات توپوگرافی در طول این بنا یا مواردی که نیاز به بام های بلند بوده، مانند نمایشگاه ها، شیب های متفاوتی را گرفته است. همچنین در قسمت هایی، به صورت یکپارچه، برای راهنمایی حضار در بین این ساختمان ها، نورپردازی هایی بر روی این بام انجام می شود ؛ در نمای این بنا هم می شود شباهتی بین قرار گرفتن متوالی این بام ها کنار هم و کوه هایکه شهر Granada را احاطه کرده دید .



اختلاف سطح هایی هم که بنا بر قرار گرفتن نا منظم و شیب دار این صفحات ایجاد می کند، وسیله ایست برای گرفتن نور طبیعی خورشید و ایجاد یک تهویه ی مناسب.


شروع این پروژه سال ۲۰۰۴ و اتمام آن اواخر سال ۲۰۰۸ بوده؛ مساحت کل این مجموعه چیزی حدود ۴۸۳۷۷ متر مربع است و تقریبا” ۵۰ میلیون دلار آمریکا هزینه ی ساخت آن شده.

۱۳۸۸ اردیبهشت ۹, چهارشنبه

خانه های پیش ساخته ی WeeHouse


به تازگی تبلیغاتی راجع به فروش خانه های پیش ساخته ای شروع به انتشار کرده که شاید بتواند تحولی در زمینه ی مسکن های ارزان قیمت ایجاد کند. این خانه های پیش ساخته که به نام weeHouse شناخته میشوند، نمونه ای از خانه های مدرن و ارزان قیمت آینده هستند. شما میتوانید اکنون یک weeHouse با ابعاد ۱۸۵ متر مربع را دربرابر متری ۱۲۵ دلار خریداری کنید؛ متراژ های این نوع خانه ها هم محدودیت ندارند؛ اگر متراژ بالاتری بخواهید، کافیست چند جعبه بیشتر روی هم بگذارید!



در ضمن، میتوانید از خدمات شرکت هایی که سرویس های مختلفی برای این خانه های جدید اختصاص داده اند نیز بهره مند شوید؛ خدماتی که میتوانند شما را برای همیشه از شر قبض های برق و گاز و … خلاص کنند. برای این خانه ها یک بسته ی انرژی تهیه شده که شامل تجهیزات مختلفی مثل پنل های خورشیدی ، پک های باتری که قابلیت شارژ مجدد دارند، وسایلی برای تولید انژی الکتریکی در مواقع بحرانی و … هستند که احتیاجات شما را تا حدود زیادی برطرف خواهند کرد.


همچنین در فروش ویژه ای که تا آخر ماه نوامبر ادامه خواهد داشت، شما میتوانید یکی از خانه های کوچک WeeHouse را (تقریبا” ۴۰ متر مربع ) با صفحات خورشیدی مربوطه، به قیمت تنها ۹۹هزار دلار خریداری کرده و آن را هر کجا که مایل هستید قرار دهید! همانطور که در تصاویر مشاهده می کنید، خانه ها از طراحی نصبتا” خوبی برخوردار هستند و به خوبی مبله شده اند ، یک جریان برق متناوب ۷۲۰ W هم برای استفاده ی شما فراهم هست، تنها کار باقیمانده، اتصال محکم این خانه به زمین و لذت بردن از این فضای دنج خواهد بود.



همچنین شما میتوانید یک مولد بادی برای خودتان سفارش دهید تا در کنار صفحات خورشیدی، وظیفه ی تامین برق را بر عهده بگیرد (به قیمت ۹۹۹۹ دلار).


برای دیدن انواع دیگر این خانه های پیش ساخته، به همراه قیمت وامکانات هر کدام، به صفحه ی اصلی سایت سازنده مراجعه کنید

۱۳۸۸ فروردین ۲۸, جمعه

هنر مدرن و گرافیک محیطی



«هنر مفهومي» دستاوردي از آوانگاردگرايي در هنر مدرن است. در جريان گرايشات مدرنيسم، اكثر نقاشان مدرنيسم در زمينه مجسمه سازي، ماتريال شناسي، گرافيك و حتي انيميشن و سينما تجربه هايي كسب كردند و در نهايت آثاري مفهومي را ارائه دادند كه تاثيرات مشتركي از تمام شاخه هاي هنري داشت. اگرچه آغازگران اين گرايش را به هنرمندان آمريكايي انگليسي همچون جوزف كاسوت، لارنس وينر، استنلي براون و . . . مربوط مي دانند ولي بايد گفت كه هر اثر هنري بايد داراي مفهوم باشد. مفهومي كه فراي ظاهر و صورت اثر بوده و ارائه معنا مي كند. القاي معنا در هنر مفهومي ممكن است شخصي باشد، چه براي هنرمند و چه براي مخاطب و چه در عنوان اثر و چه در ارائه آن. اين قسمتي از انديشه جهاني شدن هنر است و در جستجوي مفهوم براي مخاطب عام.

چرا كه مخاطب بر خلاف هنر كلاسيك و انديشه هنر براي هنر، اگر چه براي اثر هنري قائم به ذات بودن را مي پذيرد، ولي در انديشه اين هنر (مفهوم گرايي) با اثر هنري ارتباط و درگيري شخصي پيدا كرده و خود را در اثر يافته و معناي شخصي اي از آن پيدا مي كند كه با تمام داشته هاي روحي و ذهني و شخصيتي او همسو است. به عبارتي ديگر مخاطب با خالق اثر رابطه برقرار نمي كند، بلكه با خود اثر مرتبط شده و خود را در آن مي يابد. گويي مخاطب جزئي از اثر بوده و اثر بدون حضور وي ناقص است. چرا كه بنا بر انديشه معاصر هنر، هنري كه درك نگردد و ارتباط برقرار نكند، كامل نيست. همانطور كه بيان شد هر اثر هنري بايد حاوي يك مفهوم باشد، ولي نامگذاري هنر مفهومي به دليل ارجعيت معنا بر تصوير اثر و گاهي موضوع بر اثر و در مواردي فقط ارائه انديشه خارج از هر فرم و ساختاري است. از سوي ديگر پيرامون «گرافيك محيطي» بايد گفت تاريخ مشخصي براي پيدايش اين شاخه از هنر به صورت مستقل وجود ندارد.گرافيك محيطي يك سبك نيست، بلكه يك فرآورده و نتيجه است. فرآورده هنرهاي تجسمي كه با فنون ديگر در آميخت و امروزه نيز از هنر مفهومي تاثير پذيرفت.



چرا كه گرافيك محيطي نيز زاده تمام جريانات مدرنيسم در هنر و پيدايش گرافيك دو بعدي است. به تفسيري مي توان پيشينه گرافيك محيطي را به ديوارنگاره هاي انسانهاي اوليه مربوط ساخت. از همان زماني كه انسان سعي در هماهنگي و حتي چيره شدن بر پديده هاي محيط در پيرامون خود را داشت. از همان زمان كه انسان محلي براي ثبات و زندگي خود در نظر گرفت براي ارتباط پيدا كردن بيشتر با محيط و شناخت بيشتر آن و پيدا كردن يك تعريف براي حضور خود در محيط به آراستن آن پرداخت و به مرور زمان با كلنجار بيشتري در محيط سعي در دست يافتن به سهولت بيشتر براي زندگي داشت. حتي مفهوم گرايي در آثار انسان هاي اوليه نيز قابل بررسي است. همانطور كه سرنوشت گرافيك را نقاشان قرن 18 و 19 ميلادي رقم زدند، شايد بتوان گفت كه گرافيك محيطي نتيجه گرايشات چند رسانه اي و مفهومي فعاليت هنرمندان همين دوره هاست. اولين تابلوهاي مغازه ها، سر در فروشگاه ها و تابلوهاي راهنمايي كه به قصد اطلاع رساني محض، بدون خلاقيت و انديشه هنري ساخته شده اند و تاريخي نامشخص ولي بسيار دورتر از تاريخ شروع گرايشات هنر مفهومي دارند نشان مي دهد كه گرافيك محيطي قدمتي بسيار دارد. در نتيجه اين طور استنباط مي شود كه گرافيك محيطي زاده هنر مفهومي نيست ولي هنر مفهومي تاثيرات زيادي در عصر حاضر بر آن داشته است. نقطه مشترك گرافيك محيطي و هنر مفهومي، حضور مستمر مخاطب در اثر است.
همانطور كه در هنر مفهومي مخاطب به درك مي رسد، قصد گرافيك محيطي در فضاي حاضر ايجاد سهولت در درك وي است. به نوعي هنرمند مفهوم گرا و طراح گرافيست هميشه به دو عامل اثرگذار توجه مي كنند و براي آن راهكار مي يابند. نخست، محيط و سپس مخاطب. اگر در هنر مفهومي، هنرمند سعي مي كند كه مخاطب را به امري شخصي و يا حتي عمومي راهنمايي كند و به نوعي در هنر مفهومي، فضاي هنرمند بر مخاطب احاطه مي گردد، در گرافيك محيطي نيز مخاطب در اين فضا حضور پيدا كرده و تاثيرات روحي و رواني اي از محيط دريافت مي كند؛ تاثيراتي كه قصد طراح گرافيك محيطي آن فضا بوده تا بر مخاطب وارد گردد و در فضا و اين محيط مطابق هدف هدايت شود. نكته مشترك ديگر هنر مفهومي و گرافيك محيطي چند رسانه اي بودن آن و نداشتن محدوديت در بكارگيري ماتريال، سليقه، نگرش و اجرا است.


در هر دو مي توان از انواع راهكارها استفاده كرد. همانطور كه در آثار مفهومي وقتي يك اثر در محيطي باز خلق مي شود تا طبيعت نيز از عناصر تاثيرگذار بر آن باشد، به نوع و جنس و شيوه اجراي آن اهميت داده مي شود تا هدف و نگرش هنرمند را به سرمنزل خود برساند. در گرافيك محيطي نيز، اين مهم مد نظر قرار مي گيرد. نقاط مشترك در هنر مفهومي و گرافيك محيطي به حدي است كه گاهي نمي توان اين دو را از هم تميز داده و به نوعي همانطور كه يك اثر، مفهوم گرايي خود را حفظ كرده، به دليل دائمي بودن آن اثر در محيط، خود به عنوان گرافيك محيطي ياد مي شود و تنها با درك هدف و انديشه خالق اثر و نوع كاربرد آن، اين تفاوت درك شده و مشخص مي شود كه اثر، گرافيك محيطي است يا يك اثر مفهومي. شايد يكي از نكاتي كه باعث جداسازي اين دو مقوله از هم گردد استمرار اثر در فضا و محيط خود است.


معمولا ولي نه به صورت هميشگي، آثار مفهومي با انديشه صرفا نمايش در زماني محدود بر پا مي شود در حاليكه گرافيك محيطي بصورت دائمي و مختص همان محيط طراحي مي شود. اين در حالي است كه آثار بسياري به عنوان هنر مفهومي ارائه گرديده است كه براي محيطي خاص و به صورتي دائمي هميشه برپاست و تمام خصوصيات گرافيك محيطي را داراست. تفاوت ديگر گرافيك مفهومي و هنر مفهومي، «سفارش» است. طراح گرافيك محيطي معمولا بر اساس سفارش و ديدگاه سفارش دهنده خود دست به خلق مي زند، اين در حالي است كه اكثر آثار هنر مفهومي براساس درگيري ذهني و انتقادي هنرمندان كانسپچوال خلق گشته اند، نه بر اساس سفارش. از سوي ديگر اگر در هنر مفهومي ايده و مفهوم اولويت دارد، در گرافيك محيطي سهولت و سرعت در درك اين ايده و مفهوم توسط مخاطب بسيار اهميت دارد.



شايد يك اثر مفهومي براي مخاطبين متفاوت درك متفاوتي ايجاد كند، چه بسا كه اين درك بسته به طراح آن به سرعت و سهولت نيز صورت نگيرد، ولي در گرافيك محيطي انديشه طراح عمدتاً با قصد اشتراك درك در تمام مخاطبين و در عين حال با قصد سرعت بخشيدن به رفتار آنها و ايجاد سهولت در آنها صورت مي پذيرد و به نوعي كاربردي تر است. ساختار هنر امروز بي حد و مرز است و تقسيم آن از طريق تفاوت در گرايشات هنري و سبك در تكنيك و نحوه ارائه اثر اشتباه است. امروز تشخيص فاصله بين نقاشي با گرافيك، مجسمه با معماري و . . . امري بسيار مشكل است. امروزه يك نقاشي به سرعت يك پوستر اطلاع رساني مي كند. يا يك ساختمان مسكوني از بيرون خصوصيات يك مجسمه در فضاي مشخص شده خود را كسب مي كند. چرا كه مفهوم و انديشه و تنوع نگرش در هنر و مقوله زندگي همه اينها را در هم تنيده است.


۱۳۸۸ فروردین ۲۷, پنجشنبه

تونل های زیرزمینی در اکلاهاما


راهروهای زیر زمینی در اکلاهاما، نوعی سیستم تونلی هستند که مانند پل هایی در زیر زمین، ۲۳ ساختمان در مرکز شهر اکلاهاما را به هم وصل می کنند، به طوری که طول آنها به بیش از ۱/۵ کیلومتر میرسد و از این نظر، یکی از طویل ترین راه های زیر زمینی در کل آمریکا محسوب می شود.

اولین تونل از این مجموعه، در سال ۱۹۳۱ بین دو ساختمان قدیمی و مهم شهر زده شد و بقیه ی این راه ها در سال های بین ۱۹۷۲ تا ۱۹۸۴ ، به تدریج کامل شد.

بعد از سال ۱۹۸۴، تقریبا” این راه ها به فراموشی سپرده شدند و بیشتر برای انتقال لوله های فاضلاب از آنها استفاده میشد تا اینکه بر اساس طرح هایی که توسط شهردار اکلاهاما و گروهی از طراحان داده شد، مقرر شد این تونل ها با همکاری صاحبان ساختمان هایی که این تونل، آنها را به هم وصل می کند، به کلی بازسازی شوند.

هدف کلی این طرح این بود تا این تونل ها همچنان گسترش یافته و کیفیت آنها به عنوان اثری ارزشمند، بالا برود و همچنین آنها به عنوان مکانی عمومی نزد مردم شهر شناخته شوند. برای دست یابی به این هدف، ترکیبی از موسیقی، نورهای رنگی، راه هایی که به خوبی هدایت گر شما هستند و حتی ایجاد گالری های هنری در این تونل ها به کار گرفته شدند تا نه تنها این تونل ها را به مکانی عمومی تبدیل کنند، بلکه به آن خاصیت فرهنگ سازی نیز بدهند.


نور ها در این تونل ها به عنوان یک قطب نما عمل می کنند و برای مثال، اگر شما بخواهید از نقطه ی A به نقطه ی B بروید، به راحتی کافیست برای مثال از تونل سبز رنگ A شروع کرده، وارد تونل قرمز رنگ و از آنجا به تونل زرد رنگ B وارد شوید؛ همچنین در طول این مسیر نیز می توانید برای اینکه حوصله تان سر نرود، نگاهی به گالری های اطراف خود بیاندازید.
در کل، در این تونل ها از ۱۱ رنگ مختلف استفاده شد (حتی رنگ سفید، از ترکیب رنگ های آبی و زرد تونل های مجاور حاصل شده) که به عابران، فرصت تجربه کردن فضایی که به طور کامل آنها را از محیط بیرون جدا می کند را می دهد.




برگرفته از یک معمار
ویرایش کرابی

۱۳۸۸ فروردین ۲۴, دوشنبه

آکادمی علوم کالیفرنیا - رنزو پیانو





“ما برای آکادمی، محلی ساخته ایم که هم نظر بصری و هم از نظر عملکرد، جزئی از محیط اطرافش است، مثل اینکه تکه ای از زمین را برداشته باشید و زیرش یک ساختمان ساخته باشید”. اینها جملاتی بود که رنزو پیانو برای وصف آکادمی علوم کالیفرنیا گفته است.آکادمی علوم کالیفرنیا، هم یک موزه ی تاریخ طبیعی است، هم یک رصدخانه و هم محل نگهداری بیش از ۲۰ میلیون تحقیق که از دانشمندان سراسر دنیا جمع آوری شده است. بنای قدیمی این محوطه، شامل ۱۲ ساختمان جدا از هم بود که هم اکنون همه ی آنها توسط ساختمانی مدرن که بر روی طبیعت محیط تاکید کرده به صورت یکپارچه درآمده. با وجود زیربنای وسیع این مجموعه ( چیزی در حدود ۱۰/۲۰۰ متر مربع ) ، مقدار انرژی که در آن به هدر میرود، با استفاده از آخرین تکتولوژی های ساختمانی بسیار ناچیز است.



کانسپت این بنا، همانطور که خود رنزو پیانو به آن اشاره میکند، برداشته شدن تکه ای از زمین و ساختن بنا در زیر این تکه است، به طوری که کمتری نا هماهنگی و بی احترامی به طبیعت اطراف نداشته باشد؛ به طوری که حتی تمامی گیاهانی که بر روی سقف این بنا قرار گرفته اند کاملا” طبیعی هستند.

تپه هایی که روی سقف به صورت گنبد هایی قرار گرفته شده که حداکثر شیبش ۶۰ درجه است، تنها برای زیبایی ظاهری بنا نیست. این تپه ها هم نقش یک افلاک نما را بازی میکند و هم برای نورگیری داخل استفاده می شود؛ علاوه بر آنها این تپه های گنبد مانند به وابستگی بین زمین و علوم زیستی جانداران اشاره دارد و این بنا به وسیله ی آنها مقدار زیادی از انرژی اش را ذخیره می کند. در حقیقت این تپه ها در روی سقف مانند دو بادگیر عمل می کنند، یعنی با به گردش درآوردن هوا در داخل ساختمان، هوای خنک را داخل محوطه ی اصلی داخل بنا می کنند و به این وسیله در مصرف انرژی تا حدود زیادی صرفه جویی می شود.


سقف این بنا با ۶ اینچ خاک پوشانده شده است. این کار علاوه بر اینکه باعث میشود این سقف، عایق بسیار خوبی در برابر دما باشد ( به طوری که دمای داخل بنا ۱۰ درجه خنک تر از دمای خارج است )، عایق بسیار مناسبی برای صدا هم هست ( این سقف فرکانس صدا ها را تا ۴۰ دسیبل کاهش می دهد ). علاوه بر همه ی اینها، این سقف با جذب ۹۸ درصد از آب بارندگی های احتمالی ، آب لازم برای آبیاری گیاهان را در تمام طول سال تامین میکند.




هدف رنزو پیانو این بوده تا با ساختن بنای شفاف، ارتباط بین این ساختمان و محیط اطرافش را به بهترین وجه به بینندگان القا کند، برای همین “شیشه” در دیوار های خارجی این بنا به مقدار بسیار زیادی مورد استفاده قرار گرفته که به بینندگان این امکان را میدهد تا از بین دیواره های آن، به تماشای موزه ای که در داخل وجود دارد بپردازند.


Museums are not usually transparent, they are opaque, they are closed. They are like a kingdom of darkness, and you are trapped inside. You don’t see where you are. But here we are in the middle of a beautiful park, Golden Gate Park, so you want to look out and know where you are.Renzo Piano



نقد و بررسي س - الف